آزادی بیان یکی از حقوق اساسی در منشور جهانی حقوق بشر است، که امضا کردن ایران به معنی پذیرفتن این منشور و ملزم به رعایت مفاد آمده در این منشور است. اما تا چه حد جمهوری اسلامی ایران درصدد رعایت این حقوق برای فعالان در همه زمینههای اجتماعی، سیاسی، مدنی و فعالان حقوق بشر و دانشجویان است. انسانهایی که با نادیده گرفتن رفاه شخصیشان خطر زندان، شکنجه، محرومیتهای مختلف و حتی مرگ را به جان میخرند و در راه آزادی و برقراری عدالت از هیچ چیزی دریغ نمیکنند. یکی از این دسته انسانهای عدالتجو آرش صادقی است. آرش صادقی فعال دانشجویی، فعال مدنی و زندانی سیاسی است، که برای اولین بار در دیماه سال ۱۳۸۸ به دلیل اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بازداشت شد. او پس از مدتی کوتاه به قید وثیقه آزاد شد. همزمان با دستگیری او از دانشگاه اخراج شد و چند ماه بعد در همان سال دوباره دستگیر شد. بر اساس گفتههای خود آرش صادقی، او را با اتهامات تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه نظام و توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی توسط قاضی صلواتی به ۱۵ سال زندان محکوم کردند. اما مجازات تعیین شده از سوی حکومت جمهوری اسلامی فقط به این ۱۵ سال ختم نشد. آرش صادقی در پی بازداشت و تحت شکنجه قرار گرفتن او از سوی ماموران وزارت اطلاعات از ناحیه کتف دچار آسیب شدیدی شد و به خاطر محروم ماندن از درمان مبتلا به نوعی از سرطان استخوان شد. بعد از گذشت چندین ماه و با تاخیر بسیار زیاد اجازه بستری شدن او در بیمارستان صادر شد و از ناحیه بازو تحت عمل جراحی قرار گرفت. اما به دلیل عفونت در آن ناحیه و جلوگیری کردن مقامات رسمی زندان از ادامه معالجه در بیمارستان به زندان بازگردانده شد و در نهایت آرش صادقی به جز مشکلات جسمی دیگری که داشت، دست خود را از دست داد و دیگر قادر به حرکت دادن دست خود نیست. او در دوران بازداشتش بیش از هفت ماه را در سلول انفرادی گذراند و در دوران زندان خود چندین بار دست به اعتصاب غذا زد. اما یکی از مهمترین دلایلی که او برای آن ۷۰ روز با وجود درگیر بودن جسم خود با بیماری های مختلف دست به اعتصاب غذا زد، همسر او یعنی گلرخ ایرایی بود. گلرخ ایرایی همسر آرش صادقی در پی دستگیری همسرش او را هم با اتهاماتی همچون تبلیغ علیه نظام و توهین به مقدسات دستگیر کردند و به شش سال حبس محکوم کردند. علت بازداشت گلرخ ایرایی نگارش داستان منتشر نشدهای درباره سنگسار زنان بوده است. به گفته خود گلرخ ایرایی در دوران بازداشت او ساعت های طولانی در حالی که چشم بند داشته مورد بازجویی، ضرب و شتم و تهدید به اعدام شده است. خواسته آرش صادقی از اعتصاب ۷۰ روزه خود آزادی همسرش بود. در نهایت گلرخ ایرایی با قید وثیقه آزاد و آرش صادقی به اعتصاب خود پایان داد. با این حال مدتی بعد گلرخ ایرایی به زندان بازگردانده میشود و در نهایت با سپری کردن دوران حبس خود در سال ۹۸ آزاد می شود. اما در این سال های پر از رنج برای آرش صادقی، او مادر خود را هم از دست داد. در پی یکی از یورش های ماموران وزارت اطلاعات سپاه برای دستگیری آرش صادقی مادر او دچار حمله قلبی شد و پس از چند روز تحت درمان بودن، در بیمارستان جان خود را از دست داد. آرش صادقی در نهایت به استناد قانون کاهش مجازات حبس تعزیری پس از تحمل ۵ سال و شش ماه حبس از زندان در سال ۱۴۰۰ آزاد می شود. اما این آزادی به معنای پایان کار آرش صادقی و ساکت شدن او در برابر ظلم و بی عدالتی نبوده است. او با وجود داشتن بیماری سخت و طاقت فرسا در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ساکت نماند و شجاعت بی پایان این انسان آزاده منجر به بازداشت دوباره او در ۲۰ مهر ماه و همچنین همسرش در ۴ مهر ماه سال ۱۴۰۱ مجدداً دستگیر شدند. در پی دستگیری و شکنجه مجدد آرش صادقی، شنوایی گوش چپ او دچار آسیب شده و به نقل از پدر آرش صادقی در زندان همچنان از دسترسی به داروهای خود محروم مانده است و هر یک روز دور ماندن از دارو و درمان به معنی از دست دادن او است. با وجود تمامی این خبرها، جمهوری اسلامی ایران مدعی شده است، که حال جسمی او مطلوب است و علائم خاصی از بیماری ندارد. جمهوری اسلامی ایران همیشه با محروم کردن زندانیان از خدمات درمانی سعی در خاموش کردن آنها داشته است.در اینجا باید به صحبت های آرش صادقی رجوع کنیم که در طی نامه ایی به کمسیار عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد با اشاره به وضعیت پرونده ۳۰ زندانی سیاسی نوشته است که ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، با «حفظ ظاهری نسبتاً موجه» و «ساخت یک ویترین»، سرکوب منتقدان را به شیوههای دیگر ادامه داده است.او تاکید کرده است که در دوران ابراهیم رئيسی، «تغییرات ظاهری» در روش سرکوب ایجاد شده و قوه قضاییه کماکان با همکاری سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات «از خشنترین شیوهها» علیه منتقدان حکومت استفاده میکند. تلاشی که نه تنها باعث مقاومت این انسانهای آزاده در برابر ظلم و بی عدالتی می شود، بلکه وجود چنین انسانهایی و دیدن درد و رنجی، که این افراد در این راه متحمل می شوند، باعث به وجود آمدن انسان های دادخواه دیگری در راه آزادی میشود. انسان های دیگری که می توانند رسالت این فعالان را در سالهای آینده تکمیل کنند تا سرانجام به جامعه ایی آگاه وبه دور از بی عدالتی و ظلم دست پیدا کنیم.
